رضا یک آدم نچسب است! + اون طرح اولیه

ساخت وبلاگ

رضا چند وقتیست حرف های عجیب غریب میزند. هیچ معنی حرف هایش را نمیفهمم. بیشتر اوقات در حال قدم زدن که برایش داستانی تعریف میکنم در جوابم الفاظ عجیبی به کار میبرد که نمیفهمم شان.

بهش میگویم چه میگویی دیوانه؟! میگوید هیچ، دارم تمرین زبان میکنم. میگویم آخر این چه زبانیست بندۀ صالح خدا؟! میگوید آلمانی ست رفیق. آلمانی.

رضا زبان انگلیسی را کاملا بلد است. یعنی «رَپ» انگلیسی گوش میکند و همزمان ترجمه! از زمانی که یادم می آید زبان انگلیسی میخواند و تازگی ها که زبان انگلیسی را مثل بلبل حرف میزند رفته سراغ آلمانی. البته تفاوت دارد این دو با هم. آخر زبان انگلیسی را محض سرگرمی یاد گرفته ولی زبان آلمانی را به اجبار میخواهد یاد بگیرد.

رضا دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد است. او میگوید که برای تخصص میخواهد برود آلمان درس بخواند. این را چند وقت پیش گفت. یک شب که توی کوچه با هم قدم میزدیم. گفت آنجا دوستانی دارد که کارهایش را ردیف میکنند.

رضا برایم دوست خوبیست. حدود 20 سال است که میشناسمش! تقریبا هر بلایی که تا به حال سر یکی مان آمده، آن یکی نیز موقع نزول بلا حضور داشته. رضا صمیمی ترین دوست من است. شاید برای همین بود که آن شب خوابش را دیدم. خواب دیدم که از رفتنش غمگین شده ام و گریه میکنم.

رضا خیلی زیاد با من قدم میزند. همین چند روز پیش که داشتیم با هم میرفتیم سر خیابان تا برای شام چیزی تهیه کند سر همین بحث را باز کردم. بهش گفتم تو که نمیخواهی برای همیشه آنجا بمانی؟! میدانی که اینجا بدون تو کِیف نمیدهد.

رضا آدم روشنفکریست. او به من گفت: «چرا باید خودم را به مردمی بچسبانم که از آنها نیستم؟! من هیچ چیزم به آنها نمیخورد. دلیلی ندارد آنجا زندگی کنم!»

رضا خوب میداند چطور خیالم را آسوده کند.

ادامه مطلب
آموزش گام به گام عروض - قسمت اول...
ما را در سایت آموزش گام به گام عروض - قسمت اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : egeraniof بازدید : 104 تاريخ : جمعه 14 آبان 1395 ساعت: 3:34